Web Analytics Made Easy - Statcounter

پیشکسوت شمشیربازی ایران از تعطیلی ۹ ساله این رشته و تلاش هایی که در این سال ها برای احیای دوباره آن شده است، صحبت کرد.

به گزارش ایران اکونومیست، روزی که با یک دست خط شمشیربازی ۹ سال تعطیل شد، این رشته به معنای واقعی زمین خورد. خیلی از امکانات و تجهیزاتش را از دست داد و حتی کفش های مسابقه به پای باغبان های ورزشگاه امجدیه رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از طرفی ورزشکاران و مربیان زیادی هم کوچ کردند و شمشیربازی در بدترین روزهای خود بود. در این میان، افرادی هم بودند که برای شروع دوباره این رشته تلاش کردند.

حمید فتحی یکی از افرادی است که تلاش زیادی کرد تا شمشیربازی دوباره زنده شود. البته با وجود اینکه فعالیت های زیادی انجام داده اما به سختی حاضر به صحبت در مورد آنها می‌شود. هر چقدر هم تلاش کرده که از فضای شمشیربازی دور شود اما زمانی که صحبت از این رشته می‌شود  با شور  و هیجان خاصی در موردش صحبت می کند که نشان می دهد هنوز قلبش برای شمشیربازی می‌تپد. 

مهمان این پیشکسوت شمشیربازی بودیم و از روزهای سختی که شمشیربازی ایران پشت سر گذاشته است، صحبت و خاطرات جالبی را از بازی های آسیایی تهران بازگو کرد.

در ادامه گفت و گوی ایران اکونومیست با حمید فتحی را می خوانید:

*ابتدا کمی در مورد خودتان صحبت می کنید؟ 

متولد سال ۱۳۲۷ در تهران هستم. در یک خانواده کاملا ورزشی به دنیا آمدم. ایرج عرفان فوتبالیست قدیمی، دایی من بود. برادرم جمشید فتحی بنیانگذار قایقرانی آبهای خروشان در ایران بود. خودم نیز اکثر رشته های ورزشی را انجام داده‌ام و والیبال، شنا، اسکی روی آب و اسکی انجام می‌دادم اما شمشیربازی و ماهیگیری را به صورت حرفه ای دنبال کردم. من تمام دریاچه ها و رودخانه های ایران را رفته ام و ماهیگیری کرده ام. دو فرزند( یک دختر و یک پسر) و چهار نوه دارم. پسرم نیما داور بین المللی شمشیربازی است و همسرش هم از قهرمانان شمشیربازی ایران بوده است. همسرم نیز بسکتبالیست بوده است. من برای دیدن یکی از دوستانم به دانشکده تربیت بدنی رفته بودم که آنجا همسرم را دیدم و با هم آشنا شدیم.

*چرا بین این همه رشته که فعالیت داشتید، شمشیربازی رشته ورزشی اصلی شما شد؟

سال ۱۳۴۷ خیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستانم که عموی فرشاد صفتی(در تنیس فعالیت دارد) است، با شمشیر بازی آشنا شدم. یک روز استخر بودیم که به من گفت به سالن پارک شهر می رود چون تیم آذربایجان به ایران آمده و یک مسابقه در حال برگزاری است. من اصلا اطلاع نداشتم که شمشیربازی در ایران فعالیت دارد و به همراهش رفتم و شمشیربازی را از نزدیک دیدم. پس از آن یک بار دیگر به من گفت که یک مربی از مجارستان به ایران آمده و آموزش می دهد و من هم به سالن شمشیربازی رفتم و تحت آموزش قرار گرفتم. 

مرحوم مصطفی داوودی دست خطی را پیش آیت الله منتظری برده بود که در آن عنوان کرده بود که شمشیربازی خطر دارد و آیت الله منتظری زیر آن نامه نوشته بود که نباشد بهتر است. براساس همان دست خط کسی جرات نمی کرد شمشیربازی کند و این رشته 9 سال تعطیل شد

البته این مربی مجارستانی چون سابر تمرین نمی داد، به سراغ مرحوم بیژن زرنگار رفتم و زیر نظر او آموزش دیدم. یک سال بعد نیز قهرمان ایران شدم. قهرمانی‌هایم ادامه داشت و چند مسابقه بین المللی هم شرکت کردم که خداروشکر از هیچکدام دست خالی برنگشتم. در نهایت هم به بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران رسیدیم. هشت ماه قبل از بازی ها دو مربی از روسیه به ایران آمدند. از آنجا که سر بیژن زرنگار بسیار شلوغ بود، تحت آموزش ویچکوف قرار گرفتم.

سال ۵۵ نقطه عطف زندگی من بود چون در آن سال ازدواج کردم و به المپیک مونترال رفتم. در سن ۲۹ سالگی شمشیربازی را کنار گذاشتم و سرمربی شدم و رئیس هیات هم بودم. من از ۳۰ سالگی داور بین المللی شمشیربازی بودم و در مسابقات قهرمانی جوانان و بزرگسالان جهان و فینال های قهرمانی آسیا قضاوت کردم. از سمت فدراسیون جهانی برای قضاوت در المپیک سیدنی هم دعوت شدم. 

من همچنان در شمشیربازی فعالیت داشتم تا اینکه در سال ۵۹ شمشیربازی را تعطیل کردند. ما چند نفر بودیم که خیلی تلاش کردیم شمشیربازی تعطیل نشود اما بعد متوجه شدیم که دستور از بالا است که چند رشته از جمله بوکس، تنیس، شمشیر بازی و شطرنج تعطیل شوند و شمشیربازی به مدت ۹ سال در ایران تعطیل شد. 

*شمشیربازی چگونه تعطیل شد؟

مرحوم مصطفی داوودی دست خطی را پیش آیت الله منتظری برده بود که در آن عنوان کرده بود که شمشیربازی خطر دارد و مسائل دیگری را مطرح کرده بود. آیت الله منتظری زیر آن نامه نوشته بود که نباشد بهتر است. براساس همان دست خط کسی جرات نمی کرد شمشیربازی کند. ما پیش داودی شمسی رییس سازمان تربیت بدنی وقت هم رفتیم و گفت که شمشیربازی را باز می‌کند و حتی رییس فدراسیون می‌شوم اما پس از تعطیلات عید نوروز که به سراغش رفتیم  عنوان کرد که چنین حرفی نزده است. تا اینکه آقای غفوری‌فرد آمد شمشیربازی را باز کرد. البته ۹ سال بود که شمشیربازی تعطیل شده بود و به من گفت چون هیچ بازیکنی نداریم، باید به روی پیست بروم و بازی کنم. من در سن ۴۲ سالگی به مسابقات قهرمانی آسیا رفتم و مدال برنز گرفتم. هم شاگرد داشتم و هم بازی می کردم اما پس از آن که برگشتم اعلام کردم که دیگر نمی‌خواهم بازی کنم.

*چه شد به کویت رفتید؟

  در مسابقات دهه فجر سال ۱۳۷۵ اهواز، کویتی ها به سراغ من آمدند که برای مربیگری به کشورشان بروم. من تنها کسی بودم که دو شاگرد داشتم که در مسابقات قهرمانی نوجوانان و جوانان آسیا مدال طلا و نقره گرفتند. پیمان فخری مدال طلای جوانان آسیا و پاشا پاشا پور مدال نقره نوجوانان آسیا را کسب کردند. اولین شاگردان من بودند که مدال گرفتند. دوسال کویتی ها دنبال من بودند اما من پاسخ منفی دادم و گفتم که می‌خواهم تیم را قهرمان آسیا کنم. بعد از دوسال تغییر و تحولاتی پیش آمد و شرایطی به وجود آمد که من تصمیم گرفتم به درخواست کویتی ها پاسخ مثبت بدهم. زمانی که به آنها گفتم به کویت می آیم، حدود یک یا دو ماه کارهای من را انجام دادند تا من بتوانم به کویت بروم. سال ۱۳۷۸ همراه خانواده‌ام به کویت رفتم و هشت سال پیش به ایران برگشتم. در کویت قهرمان مسابقات اعراب شدیم و در جام خلیج فارس هم اول شدیم.

*مدت زیادی در کویت بودید و چه اتفاقی افتاد که تصمیم به بازگشت به ایران گرفتید؟

همسرم در کویت معاون یک مدرسه دخترانه ایرانی بود. جایگاه همسرم در کویت محکم تر از من بود چرا که مدارس ایرانی او را می خواستند اما من برای بازگشت به ایران بسیار بی تاب شده بودم. یک مربی تیراندازی آلمانی بود که در خانه های سازمانی که وزارت ورزش کویت در اختیارمان گذاشته بود، با او همسایه بودیم و یکدیگر را  می‌شناختیم. او در سالن تیراندازی فوت کرد و پس از آن اتفاق به همسرم گفتم دلم نمی خواهد در کویت بمیرم و می‌خواهم برگردم. از این رو هشت سال پیش به ایران برگشتیم. فدراسیون شمشیربازی در سال ۱۳۹۲ به سراغ من آمد. من ابتدا اعلام کردم که دیگر توانش را ندارم. همچنین مدتی هم از ایران دور بودم و می خواهم استراحت کنم. به سراغ پسرم رفتند و پس از آن پسرم و همسرم دست به یکی کردند(باخنده) و با من صحبت کردند که سمت سرمربیگری را قبول کنم.

مصطفی داوودی یک روز در تابستان ۵۹ آمد و گفت سالن را می‌خواهیم ببندیم تا پارکت آن را عوض کنیم. یکی، دو ماه بعد دیدیم سالن را دست نزده اند اما در انبار را شکسته بودند و  تمام لوازم  و هر چه بود را غارت کرده بودند. دو ماه بعد دیدیم باغبان های امجدیه کفش های آدیداس شمشیربازی را به پا دارند و چمن های امجدیه را آبیاری می کنند.

*تیم سابر را در چه شرایطی تحویل گرفتید؟

من در سال ۹۲ سرمربی تیم ملی ایران شدم که به نظر خودم بزرگترین اشتباهم بود. این تیم را در شرایطی تحویل گرفتم که نوزدهم دنیا بود. ما ابتدا به مسابقات مجارستان رفتیم و پس از آن به من اعلام کردند که باید همراه تیم زیر ۲۳ ساله ها به کویت بروم. ترکیب آن تیم علی پاکدامن، محمد رهبری، فرزاد باهر و محمد فتوحی بود که تیم طلا گرفت و پاکدامن طلای انفرادی و باهر برنز انفرادی را کسب کردند. پس از کویت به مسابقات ایتالیا رفتیم که در آنجا تیم نهم شد و کسی که همراه ما از سازمان تربیت بدنی بود بلافاصله با گودرزی وزیر ورزش تماس گرفت و از همان جا اعلام کرد که تیم شمشیربازی ایران وارد ۱۰ تیم برتر جهان شده است. ما در مسابقات مادرید هشتم و در یونان نهم شدیم. بعد به مسابقات سئول رفتیم که تیم ایران برای اولین بار توانست سه مدال بگیرد. مجتبی عابدینی نقره و علی پاکدامن برنز گرفتند و در تیمی هم مدال برنز گرفتیم. پس از آن هم که  از مسابقات برگشتیم اعلام کردم که دیگر توانش را ندارم و شرایط نیز آنطور که من می خواستم مهیا نبود.

*چه چیزی باعث شد از سرمربیگری کناره گیری کنید؟

من و همسرم قرار بود که وقتی به ایران برمی گردیم، استراحت کنیم و بیشتر کنار هم باشیم اما از زمانی که به ایران برگشتم، دائم در مسابقات و اردو بودم و همسرم تنها بود. در بیش از ۱۱ ماهی که با فدراسیون همکاری کردم، همسرم اکثر مواقع تنها بود و خدا را خوش نمی آمد. از طرفی اتفاقاتی هم افتاده بود که اصلا دلم نمی‌خواهد راجع به آنها صحبت کنم و تا الان هم هیچ کسی به غیر از همسر و پسرم برای کسی بازگو نکرده ام. بعد از مسابقات سئول قرار بود به روسیه برویم. من پاسپورت ملی‌پوشان به همراه دلارهایی که پیشم مانده بود را تحویل فدراسیون دادم و دیگر هم جواب تلفن ندادم. حتی از کویت با من تماس گرفتند ‌و واسطه فرستادند که برگردم اما قبول نکردم و به معنای واقعی شمشیربازی را کنار گذاشتم. الان هم اصلا در منزل ما حرفی در مورد شمشیربازی زده نمی‌شود یا اگر حرف بزنند من اصلا ادامه نمی‌دهم.

*کمی به گذشته برگردیم چرا بین سه اسلحه فلوره، اپه و سابر  شما سابر را انتخاب کردید؟

 چون آدم فعالی بودم و تحرک را دوست داشتم، جذب سابر شدم. شرایط استایل بدنی ام به اپه نمی خورد و شاید به فلوره می خورد اما سابر برایم جذاب تر بود. البته در زمان های قدیم اپه و فلوره ایران خیلی قوی بودند و در جهان عرض اندام می کردند تا بازی های آسیایی ۲۰۰۶ هم ایران وضعیت خیلی خوبی داشت اما در سابر حرکتی انجام شد که باعث شد که نتایج آن را هم ببیند.

*زمانی که شمشیربازی بازگشایی شد، برای فعالیت سنگ اندازی نکردند؟

زمانی که شمشیربازی دوباره بازگشایی شد، سالن شمشیربازی شهید شیرودی فعال شد و تمام اسلحه ها شروع به کار کردند. ۱۷ شاگرد داشتم و همسرم همیشه پشت در ورزشگاه شهید شیرودی منتظر من بود. یک فردی به اسم آقایی بود که در همان مجموعه شیرودی کار می‌کرد، ساعت ۹ و نیم شب روی پیست آمد و به من گفت اگر به خودت رحم نمی کنی، به زن و بچه ات رحم کن. دیدم پسرم روی صندلی عقب ماشین خوابش برده است و همسرم هم در حال چرت زدن است. در واقع زندگی‌ام را برای سابر گذاشتم. شمشیربازی سابر  را من زنده کردم. حسابدار یک شرکت بودم اما به خاطر شمشیربازی خودم را بازخرید کردم و تمام وقتم را برای شمشیربازی گذشتم. خیلی ها شاید دلشان نخواهد اسمی از من بیاورند یا اسم من را مطرح کنند اما خیلی ها هم هستند که با من تماس می گیرند و از من یاد می کنند.

امیر حسینی و سعید فائقی ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب در دفتر هاشمی طبا که به سئول رفته بود، با من جلسه گذاشتند به  گفتند تو و سعید فتحی (مربی بسکتبال) گران ترین مربیان حال حاضر ایران هستید و نباید این طور باشد. آن موقع من ۲۲۰ هزار تومان می گرفتم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از قیافه من شوکه شده بود. حس می کردم به من توهین کرده اند و انگار می خواهند صدقه بدهند. من زندگی ام را در شمشیربازی گذاشته بودم. از این رو همان شب با کویتی ها تماس گرفتم و به کویت رفتم.

*بعد از بازگشایی مجدد شمشیربازی، شرایط مانند قبل بود؟

بعد از انقلاب، محمدرضا طالقانی مسئول سالن هفت تیر شد و یک سالن شمشیربازی در اختیار ما گذاشت. در ابتدا کار را شروع کردیم به دنبال جمع کردن وسایل شمشیربازی بودیم چون زمانی که شمشیربازی را تعطیل کردند و سالن را بستند، تمام وسایل آن را غارت کرده بودند. مصطفی داوودی یک روز در تابستان ۵۹ آمد و گفت سالن را می‌خواهیم ببندیم تا پارکت آن را عوض کنیم. یکی، دو ماه بعد دیدیم سالن را دست نزده اند اما در انبار را که وسایل ها را داخل آنجا گذاشته بودیم، شکسته بودند و  تمام لوازم  و هر چه بود را غارت کرده بودند. ویترین جوایز فدراسیون شمشیر بازی اصلا نبود. دو ماه بعد دیدیم باغبان های امجدیه کفش های آدیداس شمشیربازی را به پا دارند و چمن های امجدیه را آبیاری می کنند. من به یکی از این باغبان ها گفتم سه جفت کفش می دهم اما این کفش شمشیربازی را به من بده اما به من خندید. ما این کفش های شمشیربازی را در جعبه گذاشته بودیم و نگهداری می کردیم و می گفتیم ممکن است که بعدا قدرت خرید آنها را نداشته باشیم. همانطور که با یکی از دوستان در امجدیه قدم می زدیم، یک نفر آمد و کاپ مسابقات لبنان را به ما داد و گفت روزی که تمام وسایل  شمشیر بازی را بیرون ریختند، همه را برداشتند و بردند، من این کاپ را نگه داشتم. اکنون که شنیدم شمشیربازی باز شده آن را برای شما آوردم. باورتان نمی شود تمام کاپ هایی که ما  برنده شده بودیم و یادبودهای فدراسیون جهانی، همه را برده بودند. 

سال ۶۸ که شمشیربازی بازگشایی شد به ما اعلام کردند که در یک مکانی مقداری وسایل شمشیربازی هست که اگر می خواهیم از آنها استفاده کنیم. باورتان نمی شود تمام پیست هایی که چند هزار دلار پول آنها بود، شکسته شده بود و  ساعتهای ضربه شمار همه خراب شده بودند. در واقع یک مشت آشغال را به عنوان بقایای تشکیلات شمشیربازی به ما تحویل دادند و در آن شرایط ما تلاش کردیم که شمشیر بازی را دوباره بسازیم.

* شما یک زمانی دنبال این بودید تیم سابر را قهرمان آسیا کنید اما چرا ناگهان به پیشنهاد کویتی ها پاسخ مثبت دادید؟

نفراتی چون آقای امیر حسینی و سعید فائقی ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه شب در دفتر هاشمی طبا که با تازگی به سئول رفته بود، جلسه گذاشتند به من گفتند تو و سعید فتحی (مربی بسکتبال) گران ترین مربیان حال حاضر ایران هستید و نباید این طور باشد و حالا می توانیم در سفر های خارجی برایت جبران کنم. آن موقع من ۲۲۰ هزار تومان می گرفتم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از قیافه من شوکه شده بود. حس می کردم به من توهین کرده اند و انگار می خواهند صدقه بدهند. من زندگی ام را در شمشیربازی گذاشته بودم. از این رو همان شب با کویتی ها تماس گرفتم. آقای افشارزاده برای دوره دوم غرب آسیا به کویت آمده بود و به من گفت چرا به اینجا آمده ای؟ پاسخ دادم دیگر جای من آنجا نبود. الان هم هر موقع به کویت می روم برای من گوسفند سر می برند و مهمانی می گیرند به مناسبت های مختلف به من پیام می دهند. امکان ندارد من را فراموش کرده باشند اما نگاهی به تلفن همراه من بیندازید و ببینید چند نفر از شمشیربازان ایران با من تماس گرفته اند؟ کسانی که خودم دستشان را گرفتم و از پله اول در شمشیربازی بالا بردم.

*اگر به گذشته برگردید باز هم تا این اندازه برای شمشیربازی وقت می گذارید؟

خیر، اصلا دلم نمی خواهد به آن روزها برگردم. هیچ کدام از ما در قید و بند پول نبودیم. ما مثل برادر بودیم. کاش بودید و می دیدید با چه وسایل و لباس هایی تمرین می کردیم. ما جانمان را برای شمشیربازی می دادیم. شمشیربازی با تعطیلی خیلی لطمه دید و دو نسل از بین رفت و خیلی ها هم از ایران رفتند و واقعا ضرر کردیم. برای تنیس هم همین اتفاق افتاد و خیلی ضرر کرد. 

*پیمان فخری یکی از شاگردان مطرح شما بوده است، راجع به او صحبت می کنید؟

"زمانی" داور فوتبال، معلم ورزش او در دبیرستان بود. به او گفته بود که به سالن شمشیربازی پیش حمید فتحی  برود. وقتی آمد از او پرسیدم با چه هدفی می خواهد شمشیربازی کند؟ فقط می خواهد وقت بگذراند یا قهرمان شود که او پاسخ داد که می خواهد قهرمان شود.

پیمان از ابتدا هم فرد فعالی بود و در کل شخصیت خاصی داشت. جسور و نترس بود و دقیقا شمشیربازی هم همین را می طلبد که فرد نترس باشد. البته پیمان هنوز بازیکن بود که من از ایران رفتم.

هر موقع به کویت می روم برای من گوسفند سر می برند و مهمانی می گیرند به مناسبت های مختلف به من پیام می دهند. امکان ندارد من را فراموش کرده باشند اما نگاهی به تلفن همراه من بیندازید و ببینید چند نفر از شمشیربازان ایران با من تماس گرفته اند؟ کسانی که خودم دستشان را گرفتم و از پله اول در شمشیربازی بالا بردم.

*خاطره ای از بازی های آسیایی تهران دارید؟

 بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران نقطه عطفی برای شمشیربازی بود. برای اولین بار این رشته وارد بازی‌های آسیایی شد. مرحوم تیمسار الماسی تلاش بسیاری کرد که چین در بازی‌های آسیایی شرکت کند. تیم های چین، ژاپن، کره جنوبی و کره شمالی رقیبان اصلی ما بودند. بدترین خاطره من مربوط به همین بازی های آسیایی می شود چرا که ما به صورت دوره‌ای بازی می کردیم و من با چهار پیروزی منتظر این بودم که مدال طلای خود را بگیرم. منوچهر شفایی با یک شمشیر ژاپنی مسابقه داشت که شمشیر شکست و وارد شکم بازیکن ژاپن شد و او را به بیمارستان منتقل کردند. بقیه تیم ژاپن هم در پیست گریه می کردند و کلا همه چیز به هم ریخت. 

 پس از این اتفاق، ریس کنفدراسیون آسیا، رییس فدراسیون جهانی و نایب رییس فدراسیون جهانی شمشیربازی متفق‌القول اعلام کردند که باید مدال طلا به ژاپن برسد. مسابقه ما تا ساعت یک و نیم شب طول کشید و در نهایت طلا را به شمشیر باز ژاپنی و مدال نقره را به من دادند و برنز به منوچهر شفایی رسید. البته شمشیرباز ژاپنی زنده ماند که آن هم باید بگویم که معجزه شد. یک دوچرخه سوار پاکستانی در اتوبان تهران -کرج تصادف می کند و مسئولان با بیمارستان فیروزگر تماس گرفتند و پیگیر حال دوچرخه سوار پاکستانی شده بودند که پزشک کشیک می گوید زنده مانده است و حال شمشیرباز ژاپنی هم خوب است. مسئولان آنجا متوجه می شوند یک شمشیرباز هم آورده اند و همان جا خواستند یک بار دیگر وضعیت او را پیگیری کنند و اطلاع بدهند. زمانی که پزشک کشیک به اتاق این شمشیرباز ژاپنی می‌رود، متوجه می‌شود که فشارش ۴ است و پس از بررسی، متوجه می‌شوند که طحال او پاره شده و خونریزی داخلی دارد و نجاتش می دهند. سه روز بعد که ما به دیدن او رفتیم از دیدن چهره اش شوکه شدیم. بسیار ضعیف شده بود و وزن کم کرده بود. 

*چه زمانی لباس شمشیربازان تغییر کرد؟

وقتی در مسابقات جهانی رم، شمشیر شکست و وارد مغز  "اسمیرنوف" شد و فوت کرد، پس از آن، ماسک و وست (لباس شمشیربازی) همه چیز تغییر پیدا کرد. اکنون شمشیربازی به یک رشته کاملا بی خطر تبدیل شده است. شمشیر در حالت عادی قابلیت خم شدن دارد ولی کافی است که فقط ۱۰ سانتی متر از نوک آن شکسته شود در این صورت دیگر خم نمی شود و مانند یک خنجر می شود. 

*خاطره ای هم از حضور در المپیک دارید؟

شمشیربازی از اولین دوره المپیک حضور داشته و قدمت زیادی دارد. این طور نیست که به طور ناگهانی وارد بازیهای المپیک شده باشد. تنها مسئله‌ای که وجود دارد این است که تماشاگر زیادی ندارد. در المپیک سیدنی که من به عنوان داور حضور داشتم، رییس کمیته داوران فدراسیون جهانی و نایب رییس فدراسیون جهانی تمام داوران را در سالن جمع کردند و گفتند قوانین داوری را فراموش کنیم و حرف اول و آخر را مدیر تلویزیونی سالن می زند. هیچکس هم جز داور اصلی حق راه رفتن ندارد. ما وارد سالن فینال شدیم و دیدیم که پیست را به گونه‌ای گذاشته اند که تا نیم تنه من بود. از طرفی آن طرف پیست دیواری وجود داشت و بین پیست و دیوار  ۸۰ سانتیمتر فاصله بود و نورپردازی کرده بودند.

من همان موقع گفتم که اگر یک شمشیر باز از روی پیست بیفتد، آسیب شدیدی خواهد دید و دقیقا در مسابقه فلوره چنین اتفاقی افتاد و یک شمشیر باز از بالا به پایین افتاد و او را به بیمارستان منتقل کردند. من گفتم که قبلا هشدار داده بودم که خطرناک است و ممکن است که بازیکن به پایین پرت شود. به من پاسخ دادند که خودشان هم هیچ کاره هستند و این مدیر تلویزیونی که در مزایده برنده شده، تصمیم گیرنده است. 

بدترین خاطره من مربوط به بازی های آسیایی تهران می‌شود. به صورت دوره‌ای بازی می کردیم و من با چهار پیروزی منتظر این بودم که مدال طلای خود را بگیرم. منوچهر شفایی با یک شمشیر ژاپنی مسابقه داشت که شمشیر شکست و وارد شکم بازیکن ژاپن شد و او را به بیمارستان منتقل کردند. بقیه تیم ژاپن هم در پیست گریه می کردند و کلا همه چیز به هم ریخت. پس از این اتفاق، ریس کنفدراسیون آسیا، رییس فدراسیون جهانی و نایب رییس فدراسیون جهانی شمشیربازی متفق‌القول اعلام کردند که باید مدال طلا به ژاپن برسد.

*چه لحظه ای در شمشیربازی برای شما شیرین تر بوده است؟

شمشیربازی زندگی من را متحول کرد. چه لحظه ای شیرین تر از این که تمام زندگی خود را برای شمشیربازی بگذاری و ببینی که شاگردت بر روی سکوی قهرمانی قرار گرفته است. شاید از نظر برخی ها اغراق باشد اما آشنایی با همسرم را از ورزش و رشته شمشیربازی دارم و زندگی ام را متحول کرد. او منت گذاشت، همسر من شد. 

درست است که ورزش مرارت‌های زیادی دارد اما به هر حال خوبی هایی هم دارد که نمی توان آن را کتمان کرد. من ۴۸ کشور جهان را دیده ام از مونترال کانادا تا سیدنی استرالیا رفته‌ام که به واسطه ورزش رقم خورده است. اگر ورزش نبود این شرایط پیش نمی آمد که من این همه کشور را ببینم. اگر ورزش نبود چقدر برای یک ورزشکار این فرصت فراهم می‌شد که ونیز ایتالیا، ریودوژانیرو برزیل یا توکیو ژاپن را ببیند؟

* در مورد تیم سابر ایران صحبت می کنید؟

تیم سابر ایران بازیکنان خوبی دارد، یک دست و واقعا تیم است. روی این تیم سرمایه گذاری شد و به مسابقات زیادی هم اعزام شد. البته باید هم این اعزام ها باشد چون به هر حال شمشیرباز  ۱۰ بار با حریفش بازی کند، امکان دارد دو بار او را شکست دهد اما وقتی در خانه باشد چگونه می خواهد بفهمد "کیم" کره ای چگونه بازی می کند یا ژیلاگی مجار چه سبکی دارد. در این سالهای اخیر روی سابر بیشتر سرمایه گذاری شد که از طرفی به نظرم حقش بوده است. چون این بچه ها زندگی خود را برای شمشیر بازی گذاشته اند و دائم در اردو و مسابقه بوده اند. البته آنطور که شنیده ام چیزی هم عایدشان نمی شود و قراردادهایشان بسیار پایین است. واقعا بازیکنان یا مربی تیم ملی چقدر می گیرند؟ اگر شمشیربازی را می‌خواهند، باید سرمایه گذاری کنند. 

*آینده شمشیربازی را با همین شرایط چگونه می بینید؟ 

 آینده ای برای شمشیربازی ایران متصور نیستم. اگر تعداد سابریست ها را بشمارم به تعداد انگشتان یک دست هستند. پاکدامن، فرزاد باهر، محمد فتوحی بروند چه کسانی جای آنها می‌آیند؟ علی یعقوبیان از اپه و محمد میر محمدی از فلوره رفتند چه کسانی جای آنها آمدند؟ کره جنوبی را نگاه می کنید سابر دنیا را گرفته است. مجارستان و ایتالیا جرات عرض اندام جلوی کره ای ها را ندارند. کره ای ها سالها کار کرده اند و خیل عظیمی از سابریست ها را دارند. اما تیم ایران را ببینید شاید یکی، دو نفر باشند که تازه اول راه باشند. الان عابدینی بازنشسته شده، فردا علی پاکدامن، محمد رهبری و محمد فتوحی هم بخواهند بروند چقدر باید هزینه شود تیمی مانند آن را بسازند تازه اگر مثل آن ساخته شود. در حالی که باید تا الان سه، چهار تا تیم سابر داشته باشیم‌. 

قبلا مسابقات بین المللی در ایران داشتیم، بازیکنان خارجی می آمدند و داوران ما به روز می شدند اما این مسابقات را از ما گرفتند. اکنون داوران ما کجا باید داوری کنند؟ تنه بازیکنان ما کجا دیگر باید به تنه بازیکنان کشورهای دیگر بخورد؟ این امکان هم برای همه جوانان نیست که خودشان به مسابقات بروند. مسابقه دهه فجر داشتیم که داوران و کادرفنی با همه چیز آشنا می شدند. شمشیر بازی خیلی مهجور مانده است و واقعا نمی‌دانم چه به سر آن خواهد آمد.

سال ۱۳۴۶ به همت الماسی سالن شمشیربازی ساخته شد که بعد آن را به کشتی دادند و بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال هنوز تهران به این عظمت نتوانسته یک سالن شمشیربازی مانند آن داشته باشد. شهرهای مختلف سالن شمشیربازی دارند اما تهران دیگر نتوانست سالن شمشیربازی داشته باشد.

من این سوال را دارم رشته های پایه و پر مدال ما چه شرایطی دارند؟ وقتی می شنوم یک ژیمناست کار  سهمیه مسابقه جهانی را گرفته است، قند در دلم آب می شود چون می‌دانم که با چه سختی و مشکلات توانسته به اینجا برسد. تیم وزنه برداری می گوید به آنها عدس پلو می دادند، این واقعا فاجعه است. وقتی وزنه‌برداری با آن سابقه آن شرایط را دارد، دیگر حرف زدن راجع به شمشیر بازی به نظرم بیهوده است. ما راه را کج می رویم. کجا یک نفر  رفته در آموزش و پرورش استعدادیابی انجام داده است؟

* به نظر شما ورزش ایران راه درستی را پیش می‌رود؟ 

من این سوال را دارم رشته های پایه و پر مدال ما چه شرایطی دارند؟ وقتی می شنوم یک ژیمناست کار  سهمیه مسابقه جهانی را گرفته است، قند در دلم آب می شود چون می‌دانم که با چه سختی و مشکلات توانسته به اینجا برسد. یک دوومیدانی کار ما در مسابقات ترکیه اول می شود، می دانید یعنی چه؟ یعنی در عین نداری توانسته چنین مقامی را کسب کند و این خودش یک معجزه است. تیم وزنه برداری می گوید به آنها عدس پلو می دادند، این واقعا فاجعه است در حالی که برای وزنه برداری باید علم تغذیه داشت و مکمل می خواهد. وقتی وزنه‌برداری با آن سابقه آن شرایط را دارد، دیگر حرف زدن راجع به شمشیر بازی به نظرم بیهوده است. می شد به جوانان خدمت کرد. ما راه را کج می رویم. کجا یک نفر  رفته در آموزش و پرورش استعدادیابی انجام داده است؟

 برخی فقط دنبال این هستند که بگویند در زمان آنها فلان اتفاق افتاده است و ورزش را ملک شخصی خودشان می‌دانند در حالی که ما پیشکسوتانی داریم که اصلا از آنها استفاده نمی‌شود. برخی ها هم که می‌خواهند کار کنند، با موانعی روبرو می‌شوند که عطایش را به لقایش می بخشند. ورزش خیلی سیاسی شده است و این اصلا خوب نیست.

یکی از من در مورد حمید سجادی سوال کرد و من پاسخ دادم که هیچ شناختی از او ندارم جز اینکه در یکی، دو سفر با هم بودیم. در مسابقات دانشجویان جهان که در سیسیل ایتالیا برگزار شد، اتاق من بالای سر اتاق حمید سجادی بود. او آن موقع ورزشکار بود و صبح زود در بالکن اتاقش نرمش  می کرد و سپس می دوید. زمانی که وزیر شد خوشحال شدم که بالاخره یک نفر از ورزش به عنوان وزیر ورزش و جوانان انتخاب شده است. چون افرادی را انتخاب می‌کردند که هیچ سنخیتی با ورزش نداشتند. طرف مدیر عامل ایران خودرو بوده بعد در یک وزارت دیگر سمت گرفته و سپس رییس سازمان تربیت بدنی یا رییس کمیته ملی المپیک شده است. کاری به ایده‌ها و جناح سیاسی سجادی ندارم اما همین که از ورزش است خوشحالم و امیدوارم که بتواند برای ورزش ایران کاری انجام دهد.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: شمشیربازی ، تاریخ شفاهی ورزش ایران ، رییس فدراسیون شمشیربازی ، سازمان تربیت‌بدنی ، انقلاب اسلامی ایران ، کنفدراسیون شمشیر بازی آسیا

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: شمشیربازی تاریخ شفاهی ورزش ایران رییس فدراسیون شمشیربازی سازمان تربیت بدنی انقلاب اسلامی ایران رییس فدراسیون جهانی سازمان تربیت بدنی شمشیربازی ایران آیت الله منتظری بازی های آسیایی فدراسیون شمشیر برای شمشیربازی سالن شمشیربازی اعلام کردند برای شمشیر وزنه برداری زندگی ام بین المللی شمشیر بازی انجام داده من تماس شمشیر باز باز ژاپنی باغبان ها من گفت مدال طلا تیم سابر یک شمشیر تعطیل شد کویتی ها پس از آن بازی ها همه چیز یک نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۰۰۰۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تعطیلی پنجشنبه یا شنبه ؛ توقف در بدیهیات

عصرایران ؛ رضا غبیشاوی - بحث بر سر تعطیلی پنجشنبه یا شنبه ، بحث جدیدی بر سر بدیهیات است تا بدیهی دیگری به جمع بدیهیات قفل شده اضافه شود.
یکی از ویژگی های ایران امروزی، توقف در ایستگاه بدیهیات است و یکی از دلایل موج مهاجرت فعلی هم همین موضوع است.

همه آن چیزهایی که در دنیای مدرن و توسعه یافته امروز در صف مسائل حل شده قرار گرفته اند و دیگر اساسا "مسئله" نیستند اما همچنان در ایران امروزی بر سر آنها بحث و جدل می شود و در نهایت هم معمولا به نتیجه ای نمی رسند.

یکی از دلایل وضعیت کنونی ایران هم همین توقف در مسائل بدیهی است. به همین دلیل موضوعاتی در ایران به مسئله و مشکل، معضل و حتی بحران تبدیل می شوند که نه تنها ساده و بدیهی اند بلکه این وضعیت، برای بسیاری از مردم جهان، باعث شگفتی و غیرقابل باور است.

راه حل ها هم به سادگی در دسترس هستند. کافی است با چشم غیرمسلح نگاه کرد. البته به شرط خواستن و توانستن. بعضی وقت ها حل مسائل ساده هم خود توانایی ویژه ای می طلبد شاید توانایی بیشتر از حل مسائل سخت و پیچیده.

 مسائل ساده و معمولی به چالش تبدیل می شوند و بعد از مدتی با اینکه همه راه حل آن را می دانند اما حل نشده به کناری سپرده می شوند. مسائل، حل نمی شوند تلنبار می شوند.

از قیمت بنزین تا لاستیک خودرو و از خودرو تا حجاب و از قیمت دلار تا تورم، همگی موضوعات بدیهی اند که در ایران به چالش تبدیل شده اند.

زمانی در کشور همسایه یعنی عربستان سعودی، رانندگی زنان ممنوع بود و این ممنوعیت (که قانون هم نداشت بلکه به دلیل مخالفت روحانیون تندرو بود) به معضلی در این کشور تبدیل شد. عربستان سعودی تنها کشور جهان بود که زنان حق نداشتند رانندگی کنند و همین داستان، این کشور را در جهان، انگشت نما کرده بود. علاوه بر این، کشورشان را درگیر مسائل مختلف از جمله مسائل امنیتی کرده بود. در نهایت در سال 2019 با صدور حکم پادشاه، رانندگی زنان آزاد اعلام شد و بعد از چند وقت، داستان تمام شد.

جدیدترین موضوع بدیهی در ایران که به چالش تبدیل شده بحث بر سر این است که تعطیلی هفتگی ایران پنجشنبه جمعه باشد یا جمعه شنبه؟

اگر در هر جای جهان و از هر فردی با هوش و معلومات متوسط سوال کنید جواب مشخص می شود. با این حال، این چالش، نشانه هایی از نوع جهان بینی و نگاه به دنیاست و اگر نه سال ها قبل باید تغییر صورت می گرفت و تمام. با این حال اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست.

- اگر کشوری به دنبال روابط اداری - اقتصادی عادی ( و نه عالی) با کشورهای همسایه و جهان باشد قطعا تعطیلات هفتگی خود را با تعطیلات هفتگی منطقه و جهان، تطبیق می دهد یا نزدیک می کند. همانطور که برای فوتبال، از مقررات فیفا (فدراسیون جهانی فوتبال مستقر در زوریخ سوئیس) پیروی می کنیم و اندازه زمین، تعداد بازیکنان، مقررات و جزئیات را براساس موارد تصویب شده و اعلامی فیفا اجرا می کنیم در غیراین صورت می توانیم فوتبال را براساس قوانین و مقررات خودمان بازی کنیم اما فیفا عضویت ما را تعلیق می کند و دیگر خبری از مسابقات خارجی و بین المللی نیست. مسابقات داخلی هم مورد تایید فیفا و ای اف سی (فدارسیون فوتبال اسیا مستقر در کوالالامپور مالزی) نخواهد بود. خودمان با خودمان به شکلی که خودمان دوست داریم فوتبال بازی می کنیم.

- همه کشورهای همسایه ایران و منطقه (مثل همه جهان)، تعطیلات هفتگی جمعه شنبه (از جمله عربستان سعودی) یا شنبه یکشنبه (از جمله ترکیه و پاکستان و  جمهوری اذربایجان و امارات) دارند. پاکستان جمهوری اسلامی است و اکثریت مردم جمهوری آذربایجان هم شیعه هستند.

دیگر جمهوری اسلامی دنیا یعنی کشور موریتانی (شمال غربی افریقا) هم تعطیلات شنبه یکشنبه دارد. افغانستان هم تا قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی، تعطیلات را از پنجشنبه جمعه به جمعه شنبه تغییر داد ولی با بازگشت طالبان (حکومت امارت اسلامی )، تعطیلات به یک روز در هفته (جمعه) کاهش یافت. با این حال همه کشورهای اسلامی جهان به جز ایران و افغانستان، تعطیلات هفتگی شان جمعه شنبه یا شنبه یکشنبه است.

- ایران جزء خیلی معدود کشورهای جهان است که هفته آن، دو روز تعطیلی پایان هفته ندارد و تنها یک روز کاملا تعطیل (جمعه) است. در همه کشورهای جهان (به استثنای 4 یا 5 کشور) هر هفته، دو روز کاملا تعطیل (مثل جمعه) وجود دارد و نه مثل ایران که پنجشنبه ها نیمه تعطیل و جمعه ها کاملا تعطیل است.

همزمان، ایران و افغانستان طالبان، تنها کشورهای جهان هستند که جمعه تنها تعطیلی هفتگی آنها هستند. در بالا نوشتم که در حکومت جمهوری اسلامی افغانستان هم تعطیلات به جمعه شنبه تغییر یافت اما حکومت امارت اسلامی آن را لغو کرد و به تعطیلی جمعه اکتفا شد.

ایران تنها کشور جهان است که در هفته، پنجشنبه (نیمه کاری - نیمه تعطیل) و جمعه (کاملا تعطیل) را دارد.
وضعیت تعطیلات هفتگی ایران در جهان، عجیب و غریب است زیرا تقریبا کل جهان، جمعه شنبه هستند یا شنبه یکشنبه.

در نتیجه برخلاف اعتقاد عمومی، ایران کشور پرتعطیلاتی نیست چرا که کل جهان، هر هفته دو روز تعطیلی کامل / جمعه ای  دارند و ایران تنها یک روز تعطیلی.
یادم می آید در دهه 70، وقتی سریال جذاب آلمانی "دِرک"  (با آن دوبله محشر) از شبکه یک پخش می شد در انتهای برخی قسمت ها، وقتی کارگاه و معاونش، قاتل را پیدا می کردند و کارشان به پایان می رسید موقع خداحافظی، کارگاه دِرک از دستیارش "هِنری" می پرسید تعطیلات آخر هفته را کجا می روی؟ و هری هم جواب می داد که به فلان جا سفر می کند یا اصلا سفر نمی کند و در خانه می ماند. برای من کم سن آن زمان این سوال به وجود می آمد که اینها در یک روز تعطیلی جمعه چگونه فرصت سفر کردن می یابند تا اینکه بعدها متوجه شدم تعطیلات اروپا، یک روز نیست و  2 روز است آن هم نه جمعه بلکه شنبه و یکشنبه. اصولا برای دو روز تعطیلی برنامه سفر می ریختند.



- جالب اینکه کشورهایی که نسبت به ایران با جهان روابط کمتری دارند (حجم و کیفیت و تنوع) دارند نیز تعطیلات جمعه شنبه یا شنبه یکشنبه دارند. مثل فلسطین، یمن و سوریه. عربستان سعودی هم در چند سال اخیر تعطیلات هفتگی خود را از پنجشنبه جمعه به جمعه شنبه منتقل کرد.

در امارات هم به تازگی تعطیلات از جمعه شنبه به شنبه یکشنبه تبدیل شد و علاوه بر این، جمعه روز نیمه کاری ( کار تا 12 ظهر) اعلام شد. در نتیجه هم اکنون امارات 2.5 روز تعطیل هفتگی دارد.

- آنانی که استدلال می کنند تعطیلی شنبه، تعطیلی یهودیان است پس ایران با اکثریت مسلمان شیعه نباید روز شنبه را مثل یهودیان تعطیل کند بیش از هر چیز، نشانه ای از وضعیت آگاهی خود و نگاهی که به دنیا دارد را نشان می دهند. جالب اینکه دور روز تعطیلی اسرائیل ( با اکثریت جمعیت یهودی) جمعه و شنبه است.

این استدلال همانقدر نادرست و خنده دار است که کسی از خرید دلار به هنگام سفر خارجی خودداری کند چون مخالف آمریکاست. 
همانطور که زبان انگلیسی هم اکنون به زبان جهان تبدیل شده و به مانند دیگر زبان ها، دیگر آنچنان محکم و قوی، با کشور انگلیس ارتباط ندارد و نمادی از مردم و کشور انگلیس نیست.

به همین دلیل در اتحادیه اروپا، با اینکه انگلیس دیگر عضو نیست و هیچ کدام از 27 کشور عضو هم زبان انگلیسی، زبان رسمی شان نیست اما همچنان انگلیسی یکی از 24 زبان رسمی این سازمان بین المللی است. در اتحادیه اروپا زبان یا زبان های رسمی همه کشورهای عضو، به صورت خودکار به زبان رسمی سازمان تبدیل می شود.

تعطیلات شنبه یکشنبه یا جمعه شنبه، به قرارداد جهانی تبدیل شده اند و ربطی به سکون یهودیان در شنبه ها و عبادت مسیحیان در یکشنبه ها ندارد. به همان دلیل که براساس قرارداد جهانی، یک ساعت 60 دقیقه است یک کیلوگرم 1000 گرم است، یک بشکه نفت ۱۵۸٫۹۸۷۳ لیتر و هر گالن بنزین هم 3.78 لیتر.  فارغ از اینکه این مقیاس ها از اساس چرا و چگونه به وجود آمده اند هم اکنون به شکل قراردادی،‌ تعیین و استفاده جهانی اند.

زمانی هم گوینده خبر صداوسیما، در روز نخست ژانویه (روز اول سال میلادی) اینگونه خبر را شروع کرد : "سال نو مسیحی"
در حالی که هم اکنون تقویم میلادی، دیگر مسیحی نیست و حتی یادآور مسیحیت و عیسی و مریم هم نیست بلکه سال و تقویم جهانی است و افرادی از همه ادیان و مذاهب و حتی بی دین، از این تقویم استفاده می کنند. 8 میلیارد انسان روی زمین با تقویم میلادی زندگی و کار خود را تنظیم می کنند.

نکته اینکه ایران تنها کشور جهان است که از تقویم میلادی در امور اداری خود استفاده نمی کند. همه کشورهای جهان در امور اداری خود از تقویم میلادی استفاده می کنند. عربستان سعودی هم تا قبل از این تنها از هجری قمری استفاده می کرد اما به تازگی میلادی را هم اضافه کردند و هم اکنون نامه ها، دو تاریخ دارند.
تعطیلی شنبه هم ربطی به یهودیت ندارد بلکه توافق منطقه ای و جهانی است.

علاوه بر این، یک یا دو روز تعطیلی در هفته  از جمله تعطیلی جمعه، موضوع و پدیده ایی جدید و معاصر است و هیچ ربطی به شریعت و قوانین اسلامی در 1400 سال قبل ندارد. برای چند هزار سال تا همین دوره معاصر، در همه کشورهای جهان اسلامی و غیراسلامی، مردم همه روزهای هفته کار می کردند. همانطور که در قرآن هم با اشاره به روز جمعه، تاکید شده به هنگام شنیدن صدای اذان نماز جمعه، کسب و کار را رها کنید و به سمت نماز بیایید. یعنی روز جمعه از صبح تا ظهر کسب و کار برقرار بوده و بعد از نماز ادامه می یافته است.

8 ساعت کار روزانه، کت و شلوار، موبایل، خودرو، رانندگی، شناسنامه و ثبت عقد و صدور سند عقد برای اثبات عقد، فوتبال، عینک، بورس، قانون، پارلمان، رسانه ، پول، سفته و چک، بانک ،‌شرکت، کارخانه و باشگاه ورزشی  همه اینها پدیده های نو، معاصر و غربی هستند. از همه آنها استفاده می کنیم و بهره می بریم و هیچ کدام هم نشانه غربی بودن یا مسیحی بودن ما نیست.

ضمن اینکه برای آنهایی که دغدغه ارتباط تعطیلی شنبه و یهودیت را دارند باید گفت اسلام تشبه به کفار را منع کرده و نه یهودیان. حضرت موسی پیامبر یکتاپرست و متولد مصر در خاورمیانه است و ربطی به غرب ندارد. چه اشکال دارد روزی را به یاد موسی پیامبر و هم نوا با هموطنان یهودی تعطیل کنیم؟ نکته اینکه ایران بعد از اسرائیل، بزرگترین جامعه یهودیان خاورمیانه را دارد.

- تغییر تعطیلات از پنجشنبه نیمه تعطیل -جمعه به جمعه شنبه یا شنبه یکشنبه، مربوط به کشورهایی است که تلاش می کنند با موانع برای افزایش ارتباطات با کشورهای همسایه و جهان را بردارند و قدرت رقابت پذیری اقتصاد خود را افزایش دهند.
برای کشوری که دغدغه های مشابه ندارد و همچنان درگیر FATF  و فیلتر اینترنت و ممنوعیت ورود خودرو و آیفون 14 و 15 است حتی اگر کل هفته هم تعطیل شود مانعی نیست. نفت را می فروشیم و پولش را کم و زیاد باهم خرج می کنیم و تمام.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: کمال خرازی ‌و کره شمالی؛ درگیری ما و بدیهیات همه پرسی محلی ، راه حل اختلاف ساخت مسجد در پارک قیطریه وزیر نفت یا وزیر ابهام بنزینی؟ آیت الله کاظم صدیقی ؛ زنده باد ابهام 10 نکته درباره اختلاس ۲ میلیون دلاری در بندر امام / چرا رسانه ها اختلاس را کشف نکردند؟ / روابط با کانادا را عادی کنید 10 ویژگی سخنگوی خوب برای قوه قضائیه مواظب شهرک نشینان ایرانی باشید وزیر ضعیف، استاندار نمی شود

دیگر خبرها

  • تمرین در روز تعطیل: ستاره مصدوم رم به لورکوزن می‌رسد
  • بیشترین و کمترین تعطیلات رسمی از آن کدام کشور است؟
  • آیت‌الله رمضانی: دشمنان می‌خواهند شریعت اسلام را تعطیل کنند
  • شمشیربازی انتخابی زون آسیا| پایان کار شمشیربازان ایران بدون کسب سهمیه
  • پرونده شمشیربازی ایران با حذف سازنچیان بسته شد
  • دختر شمشیرباز اسلحه اپه ایران از کسب سهمیه بازماند
  • حذف نمایندگان ایران در روز نخست شمشیربازی انتخابی المپیک در منطقه آسیا
  • تعطیلی پنجشنبه یا شنبه ؛ توقف در بدیهیات
  • منتظری: کاهش زمان رسیدگی‌های قضایی مورد توجه قرار بگیرد
  • حذف زودهنگام دختر شمشیرباز ایران از انتخابی المپیک